.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
تفسير قرآن توسط پيرمرد 100 ساله‌اي كه درس نخوانده
تفسير قرآن توسط پيرمرد 100 ساله‌اي كه درس نخوانده

نداي توحيد و لبيك بشر به آن، سابقه‌اي به اندازه طول عمر بشريت دارد و اعجاز حق تعالي براي جذب بشر به سوي خود منحصر به امروز و ديروز نيست، چه ديروز كودكي در گهواره باشد چه امروز پيرمرد 100ساله آملي.

به گزارش فارس ، نشاني پيرمرد 100 ساله آملي را دادند كه بدون سواد خواندن و نوشتن قرآن را حفظ و با تفسير مي‌خواند.
شايد به بيش از يك هفته كشيد تا اجازه بدهد براي مصاحبه با او به منزلش بروم، كسالت و زندگي ساده‌اش را مهم‌ترين بهانه براي عدم قبول مصاحبه عنوان مي‌كرد.
مازندراني را اصيل صحبت مي‌كرد و كهولت سن سبب مي‌شد برخي كلمات از ميان سخنانش نامفهوم باشد.
هفته پيش كه تماس گرفته بودم وعده كرد كه در نخستين فرصت مصاحبه را مي‌پذيرد و ما را به خانه‌اش راه مي‌دهد و تماس هم گرفت براي عصر يك‌شنبه يك روز زمستاني در يكي از روستاهاي اطراف شهرستان آمل.
پيچ و تاب جاده ما را به منزل سيد مطلب حسني برد كه با ورود ما با پيراهن و شلواري سبز رنگ به استقبالمان آمد، خانه‌اش قديمي است ساخته شده از چوب و با پله‌هايي كه به ارتفاع و به خانه‌اي سه اتاقه مي‌رسد و سيد ما را به اتاقي كه انگار براي ميهمانان مهيا شده بود راهنمايي كرد.
نخستين نكته‌اي كه در اتاق توجه ميهمانان را جلب مي‌كند تابلوهايي است بر ديوار نصب شده سه عدد تابلو كه داستاني دارند، پيرمرد در اين باره مي‌گويد: يكي شجره‌نامه خانوادگي‌ است، جدمان به امام حسن مجتبي(ع) و حضرت شاه‌عبدالعظيم (ع) مي‌رسد.
تابلوي ديگر تفسير سوره والعصر است، بياناتي از حضرت اميرالمومنين (ع) درباره هشت شرط استجابت دعا و ديگر تفسير سوره رعد است.
در ميان صحبت‌هايش با چشم‌هايي كه سوي چنداني ندارد و بدون نگاه كردن به تابلوها اين سوره‌ها و تفسير آنها و روايت را براي ما مي‌خواند.
از هر دري كه مي‌خواهم با او صحبت كنم به سوي قرآن و تفسير كشيده مي‌شود از خودش كمتر مي‌گويد و خيلي سخت توانستم بدانم در جواني چه كرده و چگونه قرآن در زندگي‌اش نمايان شده است.

* پسر بزرگم قرآن را برايم از رو خواند و من حفظ كردم
سيد حسني در برابر سؤال من كه اصرار مي‌كنم بگويد چگونه بدون اينكه سوادي داشته باشد و مكتب و مدرسه‌اي رفته باشد قرآن و تفسير آن را از حفظ است مي‌گويد: بچه‌هايم همه سواد دارند، درس خوانده‌اند، به نظر قبل از انقلاب در سال‌هاي دهه 40 بود پسرم از روي يك قرآن كوچك سوره‌ها را برايم خواند و من حفظ كردم.
وي به اين قرآن علاقه عجيبي دارد وقتي از آن برايم صحبت مي‌كند مدام در ميان وسايلش به دنبال آن مي‌گردد تا به من نشان دهد، چند نفر را مي‌فرستد تا برايش از اتاق كناري بياورند قرآن را و قرآني است با جلدي زرد رنگ با چند منگنه به هم وصل شده به نظر مي‌رسد جزء 30 قرآن است، در حاشيه اين قرآن نيز نام وي با خطي بسيار ابتدايي كه به نظر مي‌رسد خط وي است نوشته شده است.
سيد حالا از پسري كه قرآن را برايش خوانده گلايه دارد مي‌گويد ديگر دوستش ندارم از قرآن بريده و به دنيا افتاده است.
درباره سنش كه مي‌پرسم مي‌گويد: وقتي شناسنامه مي‌دادند كودكي بودم كه با والدينم براي گرفتن شناسنامه رفتيم، آن موقع تقريبا 8 تا 9 سال داشتم، اگر با شناسنامه حساب كنيد 87 سال دارم.
اما از خاطراتي كه تعريف مي‌كند به نظر مي‌رسد حدس همسايه‌ها و دوستان بي‌گمان نيست كه سيد بيش از 100 سال عمر دارد، مي‌افزايد: در زماني كه رضاشاه به قدرت رسيده بود مثل همه جوان‌هاي ديگر مرا به بيگاري بردند يعني سيد در زمان رضاشاه جواني بوده كه توانايي كار كردن و به بيگاري رفتن داشته است.
وي درباره اينكه چگونه قرآن را آموخته است، مي‌گويد: بعد از خواندن و از حفظ كردن، قرآن ديگر در سينه‌ام ماند و اين بركت حق تعالي بود كه به من نصيب شد، بعد از آن از برنامه‌هاي راديويي كه صبح‌ها پخش مي‌شود تفسير و خواندن قرآن را آموختم.
وقتي مي‌آمديم در اتاق كناري در كمدي كه به ديوار تعبيه شده بود قريب به 150 نوار كاست را نشانم داد و گفت: همه اينها سوره‌هاي قرآن است كه ضبط كرد‌ه‌ام و گوش مي‌كنم.
حس نوستالژيك يك اتاق قديمي با ديواره‌هايي سياه از برافروختن زغال در خانه‌هاي قديمي، يك بخاري، يك ضبط صوت و يك دست لحاف و تشك، با كمدي پر از كاست‌هاي قرآن كه سيد مي‌گفت هر كدام يك سوره از قرآن را دارند جالب و ديدني بود.
سيد مدام برايم قرآن مي‌خواند، حديث و روايت مي‌خواند و تفسير مي‌كند و اعتقاد دارد خداوند فرموده كه بنده فقط بايد خوبي كند و بدي نكند.

* تفسيرهاي سيد را جمع‌آوري مي‌كنند
از شهرهاي دور و نزديك براي شنيدن تفسيرهاي قرآن سيد به اين روستا مي‌آيند و تفسيرهايي را كه سيد مي‌گويد را يادداشت مي‌گيرند و با خود مي‌برند.
يكي از همسايه‌ها مي‌گفت در مساجد و تكاياي روستاهاي همجوار هم از تفسيرهاي سيد استفاده مي‌كنند.
حالا سيد هر چه تفسير مي‌كند را دوستش انگار و فرزندانش هم ضبط مي‌كنند و هم يادداشت برمي‌دارند اما اين گردآوري چندان مرتب و متوالي نيست.
در اين يك ساعتي كه نزد سيد مطلب بوديم، تفسيرهايي از سوره والعصر، رعد، حمد و يكي دو سوره ديگر را برايمان خواند اما خودش مي‌گويد همه قرآن را از حفظ نيست و تفسير همه را نمي‌داند.
تفسيرهاي سيد ساده است و شيرين، با علاقه خاصي قرآن مي‌خواند و هر كلمه‌اي كه مي‌خواند را تفسير مي‌كند، گلايه دارد از اينكه مدام قرآن خواندنش را به تمسخر مي‌گيرند.

* قبرم در جلوي چشمم نمايان است
سيد انگار چيزهايي را با چشمي كه هر كس قدرت ديدنش را ندارد مي‌بيند، مي‌گويد: هر چند وقت يك بار در سر نماز قبرم را جلوي چشمم مي‌بينم اما نمي‌توانم داخل آن بروم.
اين حديث پيامبر (ص) را مدام تكرار مي‌كند كه مومن بايد مرگ را در جلوي چشمش ببيند.
عكسي از خود را مقابل ضريح امام رضا (ع) نشان مي‌دهد انگار نيم‌سوخته است دوباره از آن عكس گرفته و قابش كرده‌اند، مي‌گويد: اين عكس در خانه يكي از دوستانش بود خانه كاملا در آتش سوخته بود و هچ چيز از آن باقي نمانده بود به جزء اين تصوير، به خاطر جدم و ضريح مبارك بود كه اين تصوير نسوخت.

* علاقه عجيب سيد مطلب به امام خميني (ره)
در ميان تابلوهايي كه داشت تابلويي كوچك‌تر بود كه تصوير هفت روحاني با قلم سياه بر روي آن كشيده شده بود، تصوير امام راحل واضح بود و تصويرهاي ديگر كه به صورت دايره كشيده شده بودند، آيت‌الله بروجردي، آيت‌الله خوانساري و ديگران كه سيد مي‌گفت مراجع تقليد بودند در سال‌هاي انقلاب.
سيد مطلب در مورد اين تصاوير مي‌گويد: اين تصوير را سال 42 به قيمت 90تومان دادم برايم درست كردند و در خانه‌ام آويزان كردم، از كسي ترسي نداشتم، در آن دوره من كدخداي حسين‌آباد بودم، پاسبان‌هاي شاه مي‌آمدند در خانه من وقتي عكس امام و علماي ديگر را مي‌ديدند مي‌گفتند چرا اينها را به خانه‌ات آويزان كرده‌اي مي‌گفتم شما غذايتان را بخوريد و برويد كاري به اين كارها نداشته باشيد.
زماني هم كه امام خميني (ره) رحلت كرد، سيد مطلب در تهران بود، در اين باره مي‌گويد: در زمان فوت آيت‌الله خميني (ره) فرزندم بيمار بود در تهران بودم تمام مسير تشييع پيكر را بودم، در محله‌اي كه در آن ساكن بوديم براي امام (ره) مراسم عزاداري با هزينه شخصي خودمان برپا كرديم.
سيد مي‌گويد: امام را دوست داشتم و دارم چون مي‌خواست قرآن را در كشور اجرا كند.
نمي‌دانم اما مطمئن هستم كه اگر حوصله‌ بيشتري داشتم و يا اگر چندين بار به سراغ سيد مي‌رفتم از تو بيشتر مي‌دانستم و مي‌نوشتم ولي سيد علاقه‌اي بيشتر از اين براي بيان و صحبت درباره خود ندارد در ميان هر سؤال من يك سوره و يك تفسير مي‌خواند و من با هر سختي دوباره او را به آنچه برايش رخ داده مي‌كشاندم.
كرامات قرآن بيشتر آني است كه قرآن دانستن و تفسير كردن را زيادي و تعجب‌برانگيز بدانيم اين فقط يك تلنگر است و نوايي كه هر بار بشريت تا زمان ظهور منجي به سوي توحيد مي‌خواند.
_______________
گزارش از الناز پاك‌نيا


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.062 seconds.